Wednesday, October 13, 2010

دیباچه و عثمانی و اتامان


فکر می کنم همگی با واژه عثمانی آشنائی داشته باشیم. واژه دیگری هم هست به نام آتامان یا اوتامان. با جستجوی ساده و سریع و سردستی می توان معانی زیر را  برای این دو واژه مختلف استخراج کرد:
" Ottoman:  a Turk of the family or tribe of Osman" یعنی ترک عثمانی
 " Ataman:  the elected chief of a Cossack village or military force" که خلاصه اش می شود فرمانده سربازان روسی.
و اما مچ گیری این بار مربوط می شود به ترجمه دنا فرهنگ از مصاحبه اورهان پاموک که در این لینک می توانید مبسوطش را بخوانید: http://www.dibache.com/text.asp?cat=47&id=1798&hkey=دنا فرهنگ. این مصاحبه درباره "انگيزه اورهان پاموک از ثبت داستان خانواده‮اش در قالب رماني تاريخي" است. منظور از رمان تاریخی هم لابد رمان نام من قرمز است که به تازگی مترجم زبده ای (!!!!) آنرا ترجمه کرده و در اختیار دوستداران عالم فرهنگ و ادب گذاشته است. البته  کوشش مترجم به اندازه وسع خودش و شرایط کشورمان تحقق یافته است. بگذریم و فعلا به همین ترجمه بپردازیم. یادم رفت بگویم که متن اصلی را اینجا بخوانید http://www.guardian.co.uk/books/2002/dec/07/fiction.orhanpamuk البته به دلایلی که نمی دانیم نیاز به آنتی... خواهید داشت. مترجم در جای جای ترجمه در اشاره به امپراطوری عثمانی از آن با واژه "اتامان" یاد می کند. به طور مثال جمله اي را كه مي گويد: وقتي سيزده چهارده ساله بودم عادت داشتم از روي كارهاي نقاشان مسلمان دوره عثماني كپي كنم، اين گونه ترجمه مي كند:
 " ۱۳-۱۴ سالم که بود از روي تصاوير دوران اتامان‮ها کپي بر مي‮داشتم"
البته متأسفانه خواننده فارسی زبان همین که بداند اورهان پاموک نامی که روزی روزگاری برنده جایزه نوبل هم بوده, در این مصاحبه دارد از میراث اسلامی و عثمانی و ... داد سخن می دهد ( از آنجا که هدف پاموک و سوء استفاده ما از سخنان او دو مقوله کاملا جدا هستند نمی توانم داد سخن دادن را حذف کنم و فعل دیگری بنویسم.), چنان مفتون و شیفته می شود که هیچ از خودش نمی پرسد اتامان چه کسانی بوده اند؟ آیا نویسنده نامدار ترک دارد از فرماندهان روسی حرف می زند؟

Friday, October 8, 2010

اثر و دختر

ترجمه کاری است طاقت فرسا (بعضیها این طور می گویند برای من که بسیار هم لذتبخش است) و مترجم علاوه بر دانش و آشنائی به فرهنگ و البته عشق ( عشق آسمانی البته, زمینی اش که ابدا ممکن نیست!) مسلماً تأمین مالی می خواهد تا سر صبر با کلمات و جملات وربرود ( وررفتن آسمانی).
در این میان مترجمانی مثل خود عالیجنابم که سودای شهرت یک شبه را می پزیم و عجولانه و براساس انتخابهای دیگرانی به ترجمه می نشینیم که بعد از آشنائی نزدیک می فهمیم آنقدرها هم که خیال می کردیم سر(!!!) شان نمی شود, اشتباهاتی مرتکب می شویم که در وهله اول خنده دارند و نشانگر بی سوادی ( و گاهی بی دقتی) ماها.
همین جا بگویم که خیلی خوشحال می شوم کسی هم پیدا شود که آنقدر بیکار باشد و بنشیند مچ مرا بگیرد!
و اما مچ گیری اول:
Jamaica Kincaid که نام اصلی اش Elaine Cynthia Potter Richardson  و متولد 1949 است بخاطر جوی که نوشتنش را برنمی تابیده این اسم مسعتار را برای خود برگزیده است. ترجمه شعری از او به نام دختر GIRL
که می توانید متن اصلی را در اینجا بخوانید ( http://www.my-island-jamaica.com/girl_by_jamaica_kincaid.html) در سایت اثر ( ترجمه را هم اینجا بخوانید)
( http://www.asar.name/1982/10/jamaica-kincaid-benna-benna-benna.html) منتشر شده است.
حال برسیم به مچ گیری: این خط را بخوانید:

be sure to wash every day, even if it is with your own spit
و ترجمه آن:
حواست باشه همه‌چی تمیز باشه، هر روز، حتا اگه تُفِ خودت افتاده باشه رووش؛
نظر شما راجع به ترجمه این جمله چیه؟ نظر من اینه: (حواست باشه همه چیزو تمیز کنی حتی اگه مجبور بشی با تف خودت این کارو بکنی).
هرچند این کار نقد نیست و مچ گیری محسوب می شود اما باید به نکته مثبی در این ترجمه هم اشاره کنم و آن لحن صمیمی ترجمه است ( به این می گن پاچه گیری و پاچه خواری همزمان!)
پی نوشت: از آنجائی که قبل و بعد از جمله مورد بحث, نویسنده نه درباره تمیز کردن که درباره خود "دختر" صحبت می کند, به احتمال زیاد صحیح ترین ترجمه می تواند این طور باشد: "حواست باشه خودتو هر روز بشوری حتی اگه شده با تف خودت."